آلاچیق

آلاچیق

همه چی از همه جا!
آلاچیق

آلاچیق

همه چی از همه جا!

تا بعد...

ســـــــــــــــــــــلام به همگی

 

متاسفانه باید خدمتتون عرض کنم که ممکنه یه مدتی نتونم بیام  نت...


اما آلاچیق منو خالی نکنیدااااااااااااااااااااااا

وقتی برگشتم دلم می خواد اینجا کامنت بارون باشه 

مواظب خودتونم باشیــــــــــــــــــــــــــــد





اگه یه موقع از خواب پاشی ببینی این شکلی شدی ...

اگه یه موقع از خواب پاشی ببینی این شکلی شدی با این دو تا فندق چی کار می کنی؟

 

قصه لذتبخش ترین بوسه!

توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه میکردم.
چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز.

زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت. شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود.

... زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
نگاه کن!
این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام.
من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت.
گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت:
اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند.
رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند
ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.

هدیه ای از دوست خوبم *هنگامه جون*

ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم


بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم


با وجودی که به حکم تو،دلم  زخمی شد


شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم


ابر را چوب همین سادگیش ویران کرد


من که ویران تر از آن ابر بهاری نشدم


ای خدا غصه نخور باز همین میمانم


من زمین خورده  این ضربه کاری نشدم

جمله عجیب

پروفسور ارنست برنک کلمبیایی جمله ای را اختراع کرد
که تنها با قراردادن یک کلمه در همه نقاط ممکن آن، معنای متفاوتی به خود می گرفت :

جمله:
"
I hit him in the eye yesterday"

و کلمه مورد نظر :
"ONLY"

1. ONLY I hit him in the eye yesterday. (No one else did.)
2. I ONLY hit him in the eye yesterday. (Did not slap him.)
3. I hit ONLY him in the eye yesterday. (I did not hit others.)
4. I hit him ONLY in the eye yesterday. (I did not hit outside the eye.)
5. I hit him in ONLY the eye yesterday. (Not other organs.)
6. I hit him in the ONLY eye yesterday. (He doesn't have another eye.)
7. I hit him in the eye ONLY yesterday. (Not today.)
8. I hit him in the eye yesterday ONLY. (Did not wait for today.)